***نــوگـل زندگــی بـابـا و مـامـان***

قدم به زمین

روز یکشنبه ششم دی ماه به همراه مامان راهی بیمارستان شدم.بعداینکه خانم دکتر درخشان منو ویزیت کرد و یک بار دیگر سونوگرافی دادم دستورختم بارداری داد. به دنبال کارهای بستری رفتم.همسرعزیزم وقتی خبردارشد خودشو به بیمارستان رسوند. ساعتها در اتاق زایمان منتظرماندم نا اینکه ساعت 20.40 به دنیا آمدی. دقایقی بعدازتولدت بابابزرگ ، مامان بزرگ ، باباجون ، دایی میثم ، زندایی ملیحه به دیدنت اومدن. بابابزرگ و باباجون به هرکی میرسیدند شیرینی میدادند. صبح روز بعد باباجون با یک دسته گل بزرگ به همراه شیرینی به دیدنمون اومد. بعدازظهر عمه لیلا ، عمو محمد و آجی نرگس به ملاقات اومدن. غروب همون روز بابا جون کارهای ترخیص رو انجام داد و به خونه برگش...
6 دی 1394
1